سلطان اسحاق
سلطان اسحاق، بنیانگذار مسلک اهل حق که نامش به صورتهای سلطان سحاک، صحاک و سهاک نیز ثبت شده است. او در روستای برزنجه در حلبچه عراق به دنیا آمد. پس از مدتی تحصیل در نظامیه بغداد و دمشق به زادگاهش برگشت و به تبلیغ صوفیگری پرداخت. با وجود مخالفتهای شدید خانوادهاش، چهار تن به او پیوستند و به تبلیغ آیین او پرداختند.
اهل حق، اعتقادی تام به سلطان اسحاق دارند. به باور آنان، اولین تجلی کامل ذات خدا علی(ع) و دومین، سلطان اسحاق است. آنان گاه اسحاق را دون یا مظهر علی(ع) و گاه با او برابر دانستهاند. گویند سلطان اسحاق و چهار تن، برای نجات جان خویش سه روز را در غاری به سر بردند و پس از آن اهل حق این سه روز را روزه (روزه غار) میگیرند. آنان، پس از آزادی از غار به اورامان کردستان رفتند. در آنجا بود که سلطان اسحاق پِردیوَر را بنا و ادعای مظهریت حق کرد. هفت خاندان، از خاندانهای اهل حق در زمان سلطان اسحاق و به امر او پدید آمدهاند.
او در روستای شیخان از دنیا رفت و در همانجا دفن شد. برخی، بیصدا بودن رودخانه خروشان سیروان هنگام گذر از کنار آرامگاه او را از کراماتش میدانند.
تولد
تاریخ ولادت سلطان اسحاق در اقوال مختلف متفاوت است: جیحونآبادی سال ۶۱۲ق، نیکنژاد، ۶۵۰ق و صفیزاده، ۶۷۵ق را سال ولادت او میدانند. اما محل تولد او به اتفاق آراء روستای برزنجه است که در حلبچه (استان سلیمانیه عراق) قرار دارد
کودکی تا تبلیغ
به روایتی، سلطان اسحاق در کودکی به فراگرفتن دانش مشغول شد و در جوانی در نظامیه بغداد به تحصیل ادامه داد. سپس به دمشق رفت و در تکمیل تحصیلات کوشید. آنگاه _در حالی که قدم در راه تصوف نهاده بود_ به برزنجه بازگشت و در مسجدی به ارشاد مردم پرداخت، خاندان سلطان اسحاق با او موافقت نداشتند و رفتار و سخنان وی از کودکی خلاف رأی و خواسته شیخ عیسی، پدرش، بود. سرانجام ۴ تن (که به زعم اهل حق از ازل همراه او بودند) به وی گرویدند و با استقامت در راه او، به استقرار و پیشرفت این آیین یاری کردند. پس از مرگ پدر، برادران به تحریک علمای دینی به مخالفت با سلطان برخاستند و چون دشمنی آنان با وی شدت گرفت و قصد جان او را کردند، با یاران خود در غاری پناه گرفت و ۳ روز در آنجا پنهان شد؛ تا اینکه مهاجمان محل را ترک کردند و سلطان و همراهان به سلامت بیرون آمدند وی ناگزیر به ده شیخان در اورامان کردستان نقل مکان کرد و در آنجا «پِردیوَر» را به مثابه مرکزی روحانی و معنوی برای یاران بنا نهاد و به تقویت و نشر مذهب حقیقت پرداخت.
ادعای مظهریت حق
سازماندهی اهل حق و تعیین سلسله مراتب پیروان آن از سلطان اسحاق برجای مانده است. ظاهراً سلطان اسحاق پس از برپایی «پِردیور» به عموم اعلام کرد که حق در جامه بشر ظهور کرده و خود اوست؛ هر کس قابلیت پذیرش و دیدار حق را دارد، به زیارتش بشتابد و کسب فیض کند. برخی، سلطان اسحاق را مظهر حضرت علی(ع) و ذات حق انگاشتهاند.
اجزای ذات سلطان اسحاق
سلطان اسحاق ۴ مَلَک یا ۴ یار و مرید مقرب، به نامهای داوود، بنیامین (یا بنیام)، موسی و مصطفی داشت که آنان را همان ۴ ملک مقرب اسلام (جبرئیل، میکائیل، اسرافیل، عزرائیل) انگاشتهاند این ۴ تن، با خاتون رمز بار ۵ تن میشوند و با بابا یادگار و شاه ابراهیم ۷ تن (هفتن) را تشکیل میدهند. بنابر «دوره گلیم و کول” این «هفتن» جزئی از ذات سلطان اسحاق بودند.
وفات
مرگ او در روستای شیخان، در اواخر قرن ۸ق و به گفته صفیزاده در ۷۹۸ق روی داد و همانجا مدفون شد. جیحونآبادی مدت عمر سلطان را ۳۰۰ سال میگوید که طبعاً امری غریب به نظر میآید.
جستارهای مرتبط
پانویس
- ↑ جیحونآبادی، ص۴۱۲، بیت۹۹۳،۷
- ↑ ص۴۲۶، بیت ۲۶۴،۸.
- ↑ ص.۱۰۳
- ↑ بزرگان یارسان، ص۱۶.
- ↑ نک: جیحونآبادی، ص۳۲۴، ۴۲۶؛ نیکنژاد، همانجا.
- ↑ صفیزاده، همان، ص۱۶، ۱۹.
- ↑ جیحونآبادی، ص۳۳۹-۳۴۲؛ افضلی، ج۱، ص۲۲-.۲۳
- ↑ صفیزاده، مقدمه، ص۱۶، ۱۸، ۲۰، ۲۴.
- ↑ نیکنژاد، ص۱۰۲.
- ↑ جیحونآبادی، ص۲۹، بیت ۴۸۳.
- ↑ افضلی، ج۳، ص۶۸.
- ↑ «خرده سرانجام”، ص۵۵۹.
- ↑ ص۳۶۱-۳۶۲.
- ↑ نیکنژاد، ص۱۰۲.
- ↑ همان، ص۱۶.
- ↑ ص۴۲۶، بیت ۲۶۵،۸.
منابع
- افضلی شاه ابراهیمی، قاسم، دفتر رموز یارستان، تهران، چاپ راستی.
- «بارگه بارگه”، «خرده سرانجام”، «دوره چهل تن”، «دوره عابدین”، «دوره گلیم و کول”، «دوره هفتوانه”، نامه سرانجام، به کوشش و ترجمه صدیق صفیزاده، تهران، ۱۳۷۵ش.
- جیحونآبادی مکری، نعمتالله، شاهنامه حقیقت، به کوشش محمد مکری، تهران، ۱۳۴۵ش/۱۹۶۶م.
- صفیزاده، صدیق، بزرگان یارسان، تهران، ۱۳۶۱ش.
- صفی زاده، صدیق، مقدمه، حاشیه و تعلیقات بر نامه سرانجام، تهران، ۱۳۶۰ش/۱۹۸۱م.
- نیکنژاد، کاظم، کلامات ترکی، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: